همه جا آتش و دود ، همه جا خون و غبــار
همه جا جنگ و ستیز ، درد و غم در کارزار
***
شهرها ویران شده ، مرد و زن آواره انـد
توی این سرما و برف ، عاقلان دیوانه اند
***
بچّه و پیر و فقیر ، طعمه ی مرگی شدند
طمعکارانِ زمان ، سخت دلسنگی شدنـد
***
همه جا آتش و دود ، همه جا خون و دمار
همه جا جنگ و ستیز ، جملگی در کارزار
***
مهدیا مهرت کجاست ، یا علی جودت کجاست
مادران غم دیده اند ، تشنه ی عشق و وفاسـت
***
دین یک بازی شده ، بخشش آوازی شده
چشم ها در انتظار ، جوشش آغازی شده
***
همه جا آتش و دود ، همه جا خون و دمار
همه جا جنگ و ستیز ، جملگی در کارزار
***
اسلام شاخه شاخه شد ، دربار جنگش آفرید
توحید رقصیده به دل ، ذلتِ غربی ها چشـید
***
الاتّحاد از آسمان ، باریده شد در دین ما
از آدم و حوا شنید ، تا مرسلِ شیرین ما
***
از سیاست دل گذر کن ، وقتِ باریدنِ بــــاران
سیراب کن کویرِ خشکم ، باز کن درهای زندان
***
زندگی دنیای ما نیست ، آخرت محصولِ کشتم
چشم بستم از عداوت ، با صفا پندی نوشتـم
***
همه جا آتش و دود ، همه جا خون و دمار
همه جا جنگ و ستیز ، جملگی در کارزار
***
دل نما کن در دلستان ، باغِ زیبای وجــــودت
زاده ی محرابِ عشقی ، گل فنا شد در نبودت
***
این جهان تشنه ی مهری، جود در قلبت نشسته
دل تکانی کن به یاری ، راه تو در دل نبســـته
***
این جهان مشتاق فریاد ، با کلام زیبنده جان ده
دور کن دسبند قهرت ، عاطفه در دل نشـان ده
***
جاسم ثعلبی (حسّانی) 05/11/1391
:: برچسبها:
سیاست دل ,
:: بازدید از این مطلب : 1859
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2